از مرگ...
هرگز از مرگ نهراسیده ام
.اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
هراس من_ باری_ همه از مردن در سرزمینی ست
که مزد گورکن از بهای آزادی ی آدمی
.افزون باشد
جستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار بر گزیدن
و از خویشتن خویش
با روئی پی افکندن
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم
نویسنده: هدیه.ش(شنبه 87/3/18 ساعت 4:12 عصر)